پَر زد از آجیلِ ما بادام... پَر

تخمه ماند و پسته های خام... پر

 

میخورم صبحانه را جای ناهار

از درون سفره ی ما شام... پر

 

مردم آزاری، دروغ و اختلاس

دیگر از فرهنگِ ما اسلام... پر

 

وعده های آبکی و پشمکی!

رو سیاهی مانده و « برجام »... پر

 

قسط های گنده و سودِ زیاد

شد تمامِ ثروتم با وام... پر

 

دیزیِ مادر شده خالی ز گوشت

از خجالت زد شبی بابام! پر

 

پَر زده از صورتِ اقلام؛ نرخ

همچنین از سفره ها؛ اقلام... پر

 

مرغ پیدا می شود پیشِ خواص

از بساط مردمان عام... پر

 

سفره ها خالی شد از عطر برنج

روغن « اویلا »، سسِ « مهرام »... پر

 

دزدِ بیت المال را دولت شناخت

او ولی زد قبلِ هر اقدام پر

 

شاهِ دزدان حکمِ اعدامش رسید

منتها زد لحظه ی اعدام پر!

 

آهویی دیگر نمی افتد به دام

گشته آهو چون پلنگ و دام... پر

امیرحسین ‌خوش‌حال