آب را بستیم و دریا ساختیم
دین فروشی کرده دنیا ساختیم
تا تساوی هرکجا حاکم شود
هی صف خانوم و آقا ساختیم
تا بترسد کودک ما از گناه
از خدا گاهی هیولا ساختیم
تا کمی مردم معما حل کنند
هی نشستیم و معما ساختیم!
بود قبلن قابله در هر محل
جمعشان کردیم و ماما ساختیم
باربی ها را گرفتیم و سپس
جایشان دارا و سارا ساختیم
خوشگوار و زمزم و خوش نوش را
با کپی از روی کوکا ساختیم
اول چند اسم را برداشتیم
بیخ هم چسبانده « ناجا » ساختیم
هرچه می بینید و فکرش ممکن است
با شکر قاطی مربا ساختیم
سوختیم از درد بی پولی ولی
با نداری های بابا ساختیم
الغرض هرچیز خیلی خوب را
توی این دنیا فقط ما ساختیم!
امیرحسین خوشحال
دیدگاههای بازدیدکنندگان
ناشناس
443 روز پیشسلام
دیدگاه جالبی دارید🌺مدتها بود شعر طنز نخوانده بودم