من مسلمان هستم... ( اما نیستم! )
ضدِ شیطان هستم... ( اما نیستم! )
برّه ها! وقت هجومِ گرگ ها
یارِ چوپان هستم... ( اما نیستم! )
بینِ رعیت بودم و گفتم که من
دشمنِ خان هستم... ( اما نیستم! )
بارِ دیگر گر شود جنگی به پا
مردِ میدان هستم... ( اما نیستم! )
جانِ خود را بهرِ خاکم می دهم!!
عشق ایران هستم... ( اما نیستم! )
خاکِ پایِ مردمِ مستضعفم!
ضدِ سلطان هستم... ( اما نیستم! )
وقتِ وقتش نیزه بر قرآن زنم!
اهل قرآن هستم... ( اما نیستم! )
در نبردِ دوستان و دشمنان
با رفیقان هستم... ( اما نیستم! )
ظلم کردم سال ها بر عده ای
من پشیمان هستم... ( اما نیستم! )
گر کسی دیده است آسیبی ز من
اهل جبران هستم... ( اما نیستم! )
دزدِ بیت المال؛ سر کج کرد و گفت:
« توی زندان هستم... ( اما نیستم! ) »
می توان فهیمد از شعرم که من
مردِ نادان هستم... ( بله هستم! )
امیرحسین خوشحال
دیدگاه خود را بنویسید