گفت مسئول با کمی لبخند:

شنبه قندانتان شود پر قند


شنبه آمد به ‌جای قندش زهر

غیب شد ردپای او در شهر!


گفت مسئول: هفته ی دیگر

سرمربی بیاید از این در


هفته ‌ها رد شد و نیامد او

گفت: «آید» دوباره آن پررو!


گفت مسئول: هفته ی جاری

میشود خوب وضع بیکاری


هفته ‌ها رد شد و نیامد کار

کار چون پونه گشت و ما چون مار!


گفت مسئول: کرده ‌ام تحقیق

میدهم یک زمان خوب و دقیق


که بیاید حقوقتان بی ‌شک

گر نیامد به ما بگو متلک


ماه‌ ها رد شد و نیامد پول

فرق دارد زمان هر مسئول!


الغرض من فدای تصمیمت

فرق دارد مگر که تقویمت؟


می‌دهی قول و می‌زنی زیرش؟

شیوه ‌ات را بده تو تغییرش

امیرحسین خوش‌حال