تخمِ مرغِ گران نباید خورد
پسته ی دامغان نباید خورد
در صف مرغ با خودم گفتم:
بعد از این بال و ران نباید خورد
سینه خوردیم پیش از این مفتی!
بعد از این رایگان نباید خورد
زعفران هم گران شد و زین پس
چلوی زعفران نباید خورد
چای باید خوریم با قاشق
چای با استکان نباید خورد
می شود با شیاف ارزانتر!!
بعد از این با دهان نباید خورد
خوردنِ « این!!» همیشه مجانی ست
حیف دیگر از « آن » نباید خورد
خوردنِ « این » و « آن » خوش است اما
هر دو را توأمان نباید خورد!!
هرچه خیلی گران شده نخورید
هیچ جز آب و نان نباید خورد
گوزِ پرمغز می خورم با چای
چون گز اصفهان نباید خورد
با همین وضع اگر ادامه دهیم
هیچ جز استخوان نباید خورد
ما که از دوستانمان خوردیم
دیگر از دشمنان نباید خورد
امیرحسین خوش حال
دیدگاه خود را بنویسید