با رفیقان خلاف می کردیم
بهر شوخی شیاف می کردیم

کارهای عجیب و بی معنا
گاه زیر لحاف می کردیم

بچه بودیم و فارغ از شیطان
دورِ مادر طواف می کردیم

بعدِ هر انگولک به سوراخی
دست را توی ناف می کردیم

بود بابای مان پر از درد و
ما به دردش اضاف می کردیم

مسجدی بود چادرِ مادر
ما در آن اعتکاف می کردیم

رمضان و محرّم و این ها
کارِ بد را غلاف می کردیم

صخره های برابرِ خود را
دستِ خالی چه صاف می کردیم

گاه با شوخیِ چرندی با
لشگرِ غم مصاف می کردیم

ما برعکسِ تمامِ مسوولان
به خطا اعتراف می کردیم
امیرحسین خوش حال