می رود هر روز هی برق عزیز
می شوم شرمنده ی شارژر، پریز
رفته بالا نرخ قبض بنده نیز
نیست از قطعی آن راهِ گریز
قطع برق و قطع برق و قطع برق
حرفشان با آنچه گفتن! داشت فرق
از دروغ و حرف خالی خسته ایم
از « شرایط هست عالی » خسته ایم
ما از این اوضاع مالی خسته ایم
دیگر از قولِ خیالی خسته ایم
قطع برق و قطع برق و قطع برق
می رود اموال کشور؛ غرب و شرق
برق رفت و آب هم دنبالِ آن
خانه ام گرم است مثل زاهدان!
دزد هست امروز یارِ پاسبان
مملکت دروازه، بی دروازه بان
در لجن آینده ی ما گشته غرق
قطع برق و قطع برق و قطع برق
رفت برق و باعث آزار شد
بچه از گرما شبی بیدار شد
بار دیگر زندگی دشوار شد
باز هم بارِ دگر تکرار شد:
قطع برق و قطع برق و قطع برق
قطع برق و قطع برق و قطع برق
امیرحسین خوش حال
دیدگاه خود را بنویسید