وعده های بی شماری داد و رفت
گربه را قولِ قناری داد و رفت
قبلِ رأیش مَردِ مَردمدار بود
بعد؛ مَردم را فراری داد و رفت
وقتِ سرما با بیانی آتشین
وعده ی گاز و بخاری داد و رفت
اشتغال و امنیت، عدل علی
وعده ی شیک و شعاری داد و رفت
او به خرهایی که دورش عر زدند
وعده ی اهدای گاری داد و رفت
با رفیقان عهد بست و در خفا
با رقیبان دست یاری داد و رفت
او به گوشِ بی سوادان وعده ی
دکترای افتخاری داد و رفت
گشنه ها را جمع کرد و بهرِ رأی
دستشان مرغِ سوخاری داد و رفت
حلقِ مردم را درید و بعد از آن
تیغ را دستِ کناری داد و رفت
امیرحسین خوش حال
دیدگاه خود را بنویسید