ای جوان دنبالِ کاری؟، بی خیال
گر کماکان فکرِ یاری، بی خیال
گر نباشد رقصِ زیبای « لوپز »
سر بکُن با « افتخاری »، بی خیال
گر که پیکانت ملولت کرده است
فکر کن داری فراری، بی خیال
تا که کارت در اداره حل شود
اندکی کن پاچه خاری، بی خیال
کارفرمایت حقوقِ قبل را
می دهد در سالِ جاری، بی خیال
رنگ گر زد آدمی گنجشک را
تو! بخر جای قناری، بی خیال
گر هواپیمای تو روزی کند
یک سقوط اضطراری، بی خیال
گر نداری جان من چون عدّه ای
دکترای افتخاری، بی خیال
گر برای قسطِ وامِ مسکنت
روز و شب زیرِ فشاری، بی خیال
گر کسی گوید که: « تو! دیوانه ای »
در جوابش گو که: « آری ». بی خیال
ای جوان! چون شاعر این شعر اگر
جیبِ پُر پولی نداری، بی خیال
امیرحسین خوشحال
دیدگاه خود را بنویسید