گُلم! این جا بهار مشکوک است
گردشِ روزگار، مشکوک است
یک نفر قهرمانِ ملی شد
کسب این افتخار، مشکوک است
به مدارس سری زدم دیدم
درس آموزگار، مشکوک است
« نیست حکمی به غیرِ حکم خدا »
معنی ی این شعار، مشکوک است
داخل مترو با خودم گفتم:
علتِ این فشار مشکوک است
پسری رد شد و بزد بوقی
دختری شد سوار، مشکوک است
خانه اش را پدر به مادر داد
علت این نثار !!، مشکوک است
مَردِ بی دین و ظاهر دینی
رازِ این استتار، مشکوک است
یک نفر با کمی محاسن شد
چهره ی ماندگار، مشکوک است
صبح پایین و شب روَد بالا !!
چقَدَر این دلار !!، مشکوک است
دو ـ سه جا شعر خواندم و گفتند:
« شعرِ این پاچه خار !!، مشکوک است »
امیرحسین خوشحال
دیدگاه خود را بنویسید