کرده ام کار؛ کارِ فرهنگی

برده ام بار، بارِ فرهنگی!


گاه با آدمِ مناسب هم

می گذارم قرارِ فرهنگی!


گر که دیر آید او به شهرِ کتاب

می کشم انتظارِ فرهنگی!


می خورم بعد؛ توی رستوران

در کنارش ناهار فرهنگی!


آخرِ این قرارها شاید

کسب کردیم یارِ فرهنگی!


دیگران موز و انبه را خوردند

سهم ما شد خیار فرهنگی!


پیش از این ها فشار مالی بود

تازگی هم فشارِ فرهنگی


علم بهتر ز ثروت و پول است

خسته ام از شعارِ فرهنگی


او کند احتکار هرچیزی

من کنم احتکار فرهنگی!


کاش می شد کمی نفس بکشیم

در دلِ این غبار فرهنگی!

امیرحسین ‌خوش‌حال