خواب دیدم بهترین بازیگرم

عکسِ من را قاب کرده مادرم


تابعِ مُد هست موی کله ام

عینک دودی ست روی کله ام


هست عکسم روی خیلی میزها

برده ام اسکار و خیلی چیزها


نقش اول؛ نقش دوم مالِ من

گیشه های سینما دنبالِ من


حرف دارم در هنر خیلی زیاد

گرچه هستم مبتدی و بی سواد


نقد دائم می کنم هر کار را

دوست دارم ژست با سیگار را


با فضاهای مجازی دل خوشم

منتقدها را ببینم؛ می کُشم


گرچه هستم از حقایق بی خبر

می کنم پیوسته اظهار نظر


لحظه هایم پر شده از حاشیه

نیستم بی حاشیه یک ثانیه


تا که یک جنجال؛ پایانش رسید

می روم دنبال جنجالی جدید


کرد بیدارم پدر گفت: « گشته روز

جای خود را خیس کردی تام کروز! »

امیرحسین ‌خوش‌حال