رفته بودم یک مکانِ دیدنی
از مکان های قشنگِ میهنی
قدمت و معماری اش مطلوب بود
داخلش رفتیم و حسش خوب بود
هرکس آمد آن مکان قبل از ورود
گوشی اش را روی سلفی کرده بود
می گرفت هی عکس با دیوار و در
با کلنگ و دسته بیل و با تبر
با درخت و نردبان و پنجره
عکس با این منظره؛ آن منظره
هی خودش را توی هر قابی گذاشت
از بنای خالی او عکسی نداشت
او نداند آن مکان اصلن کجاست
کلّ عشقش عکسِ سلفی با فضاست
عکس گیرد با مدل های عجیب
از بغل، از پشت، حتا از اریب
خانم شیک و به ظاهر محترم
عکس گیرد از بغل با پای خم
ساق و زانو را چرا خم می کند؟
از حجاب خود چرا کم می کند؟
شک ندارم لحظه ی تدفینِ خود
عکس گیرد از خودش با هرکه شد!!
بعد هم از آسمانِ پُر ز ابر
عکس گیرد روحِ او با سنگِ قبر!!
امیرحسین خوشحال
دیدگاه خود را بنویسید