سال ها ماشینِ پیکان داشتیم
جمعه ها در خانه مهمان داشتیم
فحش، درگیری، بطالت، استرس
کلّشان را در صف نان داشتیم!
قرمه سبزی بود ماهانه ولی
املت و کوکو فراوان داشتیم
تورِ چین و نروژ و شیلی نبود
ما سفر در سطح استان داشتیم
ثلث اول، ثلث دوم، ثلث سه
امتحانات فراوان داشتیم
اکثرن بودیم دنبال مکان!
کم قراری در خیابان داشتیم
داخل حمام ما یک تشت بود
در خیال خود ولی وان داشتیم!
قهرمان بودیم اغلب توی لیگ
ترس کمتر از « سپاهان » داشتیم!
پای ما در جمع شلوارک نبود
ما درون خانه تنبان داشتیم!
آن زمان ها فقر هم بودش ولی
عمدتن یک ذره وجدان داشتیم
پولمان می ماند تا پایانِ ماه
اندکی هم بهرِ درمان داشتیم
حرفی از برچسبِ « اسلامی » نبود
منتها کلّی مسلمان داشتیم
مثلِ حالا بر سرِ نیزه نبود
ما فقط در بوفه قرآن داشتیم!
کاش میشد بارِ دیگر مثلِ قبل
پیشِ خود بابا و مامان داشتیم...
امیرحسین خوشحال
دیدگاه خود را بنویسید