خطّ اول ( پرانتزی شد باز

خطِ دوم... کسی نمی داند

« نامجو » خانه را قرق کرده

دیگر امشب « ابی » نمی خواند


رنگِ کاناپه تیره تر گشته

سایه ای رفته توی پیراهن

باز باید کمی قدم بزنم

با خودم پشتِ ریلِ راه آهن


شکلِ گلدانِ کهنه ای شده ام

که فقط هست تا فقط باشد

به درک گر شبیحه! عین! عِملا!!

وزن هم یک ـ دو جا غلط باشد


من کنارِ بخاریِ خاموش

مثل بیرون هوای من سرد است

وَ چه راحت تو حدس خواهی زد

آخرِ بیت؛ قافیه « درد » است


در خیابان چراغِ چشمک زن

روی اندام یک پلِ خسته

سایه ای با شتاب از آن جا رفت

خط آخر... پرانتزی بسته )

امیرحسین ‌خوش‌حال