هزار و سیصد و هشتاد و ... بعدش

نگاهم بر شما افتاد و ... بعدش


تو آن‌سوی کلاس و من در این‌سوی

سلام و خنده‌ی استاد و ... بعدش


تو یادت هست از بهمن شروع شد

وَ آمد نیمه‌ی خرداد و ... بعدش


خیابان‌های پائیزی‌ی مشهد

کنارِ تو چه کیفی داد و ... بعدش


تمامِ کوچه‌ها را راه رفتیم

« رضاشهر » و « وکیل آباد » و ... بعدش


چه ساعت‌ها که در آرامشِ پارک

شدیم از غصه‌ها آزاد و ... بعدش


برایت شعر می‌خواندم پیاپی

وَ می‌شد لحظه‌هامان شاد و ... بعدش


تو می‌رفتی و تنها می‌شدم با

صدای پُر غمِ « فرهاد » و ... بعدش


وجودم پا‌به‌پای رفتنت رفت

وَ شد دنیای من بر باد و ... بعدش


هزار و سیصد و گویا نود بود

که قلبم از تپش ایس تا دو بع دش...

امیرحسین ‌خوش‌حال