الان اگه به شما بگن: « بهترین فستفود کجاست؟» میگید: « فلان فستفود ». به یک نفرِ دیگه بگن، یک فستفود دیگه رو میگه. نفرِ بعد؛ یک فستفودِ دیگه و غیره ... . حالا واقعن « بهترین فستفود کجاست؟ ».
میشه به جای « فستفود » هزارتا چیزِ مختلف گذاشت... بعد جالبه که همیشه تلاش میکنیم تا به دیگران القا کنیم فستفودی که ما میگیم بهتره و متاسفانه این رو به فرزندانمون هم یاد میدیم. بعد دیگران و محکوم به « نادونی » میکنیم به همین راحتی. بعد شاید یروز بخاطر اعتقادمون به « فلان فستفود » آدم هم بکشیم. حالا واقعن بهترین فستفود کجاست دوستِ من؟
ما فکر میکنیم که پوششِ ما بهترین پوششه. وَ بعد توقع داریم همه مثلِ ما بپوشن. هرکی مثل ما نپوشه خره. حالا واقعن بهترین پوشش چیه؟.
یکی لبِ ساحل خوابه، یکی قلیون میکشه، یکی شعر میخونه، یکی میرقصه، یکی آب بازی میکنه، یک قایق سواری میکنه، یکی غواصی میکنه... . همه آخرش میگن: « وای دریا چه حالی داد ». حالا واقعن بهترین حالِ دریا چیه؟. دریا از دیدِ ما با عقاب فرق میکنه، با ماهی هم فرق میکنه. حالا واقعن دریا چیه؟.
بذارید یک چیزِ جالب بگم. یکی از آشناهام عاشقِ « قیمه » ست. یکبار پیشش بودم ناهار قیمه داشتن و خوردیم و کلی از قیمه تعریف کرد... . یک آشنای دیگمم عاشقِ « قیمه » ست و خونه ی اینم قیمه خوردم... . قیمه ی خونه ی دومی با خونه ی اولی خیلی فرق داشت.. . اما هردوشون میگن که « عاشقِ قیمه هستن » با این که شاید قیمه های هم رو نخورن. حالا واقعن قیمه ی خوب چیه؟
کم پیش میاد یا اصلن پیش نمیاد که بپذریم شاید ادمای دیگه هم درست میگن، درست میپوشن، درست میخورن، اعتقادات درستی دارن، درست تفریح میکنن و غیره. و چقدر « پذیرش » نعمت بزرگیه چون باعث رشد میشه. ادمایی که « پذیرش » ندارن رشد نمیکنن. حالا اگرم نمیپذیریم حداقل احترام بذاریم به عقاید دیگران. شاید واقعن فستفودی که اونا میگن از فستفودِ مَدِ نظرِ ما بهتر باشه.
حالا دوستان! بشینیم فکر کنیم به این که چه ادمایی رو که مسخره نکردیم بخاطرِ تفاوتِ عقایدشون با ما، چه ادمایی رو که تحقیر نکردیم بخاطر همین تفاوت، چه ظلم هایی که نکردیم برای همین تفاوت ها. چقدر به ادما گفتیم: «  اون موقعی که تو جیش میکردی ما روی ماه راه میرفتیم »، خب تو بزرگتری اما شاید اون کوچیکتره؛ درست بگه. سنّ بیشتری داشتن که دلیلی بر بهتر گفتن و پخته گفتن نیست... .