با نگاهی می شوی درگیر گاه
دل به پایت می زند زنجیر گاه
باورش سخت است اما خنده ای
می شود برّان تر از شمشیر گاه
در درونم آتش و از سوزِ آن
می شود دریاچه ای تبخیر گاه
من شکارش گشتم و گفتم به دل:
صیدِ آهو می شود یک شیر گاه
باورم شد کلّ باورهای ما
با نگاهی می کند تغییر گاه
سیر از معشوق؛ هیچ عاشق نشد
گرچه از دنیایِ خود شد سیر گاه
خونِ دل خوردی..، جفا دیدی..، نشد...
پیشِ خود هم می شوی تحقیر گاه
خواب دید او کِشتی ام در گِل نشست
خوابِ زن هم می شود تعبیر گاه
امیرحسین خوش حال
دیدگاه خود را بنویسید