درون قهوه خانه ام، شکسته دل، شکسته پر
شبیه خرده شیشه ام، شکسته تر، شکسته تر
تمام زندگی مرا، زمین زدند و پا شدم
دلم گرفته از جهان، دلم گرفته از خودم
به فکر رفتنم ولی، نفَس نمانده در تنم
نفس نمانده در تنم، ولی به فکر رفتنم
غریبه آمدم ولی؛ غریبه تر روَم کنون
برای او سه قطره اشک، برای من سه قطره خون
به سنگ کینه ها شکست، کمان و تیرِ آرشم
پیاده رفت و برنگشت ز آتشش سیاوشم
نمک دوباره می زنم به زخم های پیکرم
رفیق با غریبه ها؛ غریبه با برادرم...
امیرحسین خوش حال
دیدگاههای بازدیدکنندگان
بیتا میربها
1386 روز پیشسلام. خیلی اتفاقی یکی از دوستان شعر طنز پیکان را برام فرستاد. بسیار شیرین و دلچسب و متاسفانه مثل همیشه بدون ذکر اسم شاعر . گوگل کردم و به اسم شاعر رسیدم و البته سایت شما. لذت بردم از نوشته ها و اشعار. من زیاد اهل شعر و طنز نیستم ولی کارهاتون بسیار صمیمی است. موفق باشید و مستدام.