روزِ باران بود و یک رؤیای خیس

من کنارِ ساحل و دریای خیس!


بی گمان زیباترین نقاشی است

صورتت با خنده و موهای خیس


ردّ پایت را گرفتم... آمدم

تا بیابانِ جنون با پای خیس


عاشقم بودی ولی پیوسته بود

بر لبِ خشکِ تو یک امّای خیس


همدمم اشک است و باران و سکوت

بی تو دنیایم شده دنیای خیس


چترِ خود را بستی و گفتی به من:

شعرتان زیبا شده آقای خیس

امیرحسین خوش حال