نگذارید که ولگرد شوم

قبله‌ی قافله‌ی درد شوم

بی تو! با تلخی‌ ی دردم چه کنم؟

ماهِ من! با شبِ سردم چه کنم؟

ماجراسازی‌ ما خوب نشد

آخرِ بازی‌ ما خوب نشد

بی تو درگیرِ خیالات شدم

مَردِ آواره شدم، لات شدم

دلم از کوچه‌ی‌تان رد شد و رفت

با جوان‌های محل بد شد و رفت

ترسم این است مرادم نرسد

یک‌نفر نیز به دادم نرسد

مثلِ یک بغضِ گلوگیر شدم

تازگی‌ها چقدَر پیر شدم

رفتی از کوچه‌ی ما زود رفیق!

چقدَر حسّ بدی بود رفیق

به خدا روزِ چرندی شده بود

اَه چه یکشنبه‌ی گندی شده بود

رو به دیوار فقط بود و فقط

دود سیگار فقط بود و فقط

لحظه‌هایی که پر از غم شده بود

و اتاقی که جهنم شده بود

باورم نیست مرادم برسد

یک‌نفر نیست به دادم برسد...

امیرحسین خوش حال