فوران گر بکنم؛ کوه فراری بشود
گر که طغیان بکنم؛ نوح فراری بشود
به خودم خیره شوم لرزه بیوفتد به جهان
نگرانم نگرانم نگرانم نگران!
گر ز غم گریه کنم؛ باد شود؛ سیل شود
قصد رفتن بکنم کلِّ جهان ریل شود
دل به دریا بزنم آب فراری بشود
گر که بی تاب شوم؛ تاب فراری بشود
بغلِ یار اگر گریه کنم می شکند
من به دیوار اگر تکیه کنم می شکند
جغد غم آمده و باز پریشان شده ام
بینِ آغوش خودم یخ زده پنهان شده ام
به پریشانی من فکر کنی می شکنی
ماه مردادم و درگیرِ زمستان شده ام
باز هم نیمه شب و درد و من و آینه ها
مثلِ کارونم و آماده ی طغیان شده ام
بروید از بغلم؛ آتش من شعله ور است
مثلِ زندانیِ وابسته ی زندان شده ام!
بگذر از خلوتِ من؛ درد فقط مال من است!
بدترین سالِ شما خوبترین سالِ من است!
مدتی هست که غم رخنه زده تا دهنم!
بخدا در لجنم در لجنم در لجنم!
من قفس گشتم و زندانی زندان خودم!
از خودم کم شدم و در پی جبران خودم
به خودم زل زدم و آینه ترسید شکست!
مادرم درد مرا از نگهم دید شکست
ما گرفتارِ زمینیم؛ هوا بد شده است
یک پیامک زدم امشب که « بیا، بد شده است »
نفسم تنگ شد و دکتر قلبم می گفت:
سمتِ سیگار نرو وضعِ شما بد شده است
مادرم کرد دعا تا که نمیرد پسرش
حالم از این همه نذری و دعا بد شده است
او چرا؟ رفت چرا؟ درد چرا؟ زخم چرا؟
حالم از این همه تکرارِ چرا بد شده است
من به دنبال خودم؛ روح مرا پس بدهید!
لطفن آن خنده ی انبوه مرا پس بدهید!
بگذارید که پرواز شوم جای قفس!
ما رفیقانِ عقابیم نه همراهِ مگس
آسمان مالِ من و پنجره ها میله شدند
صحبتی هست ولی حنجره ها میله شدند!
خسته ام از خودم و از همه ی دوروبرم
کاش می شد بروم زود کنار پدرم!
آخرین بیت پر از خون شده خونخواه کجاست؟
شب من سرد و سیاه است بگو ماه کجاست؟
امیرحسین خوش حال
دیدگاه خود را بنویسید