باد بود و موی تو... تنها دلم
رد شدم از پیش تو... اما دلم...
مثل ساحل بود لبخند تو نرم
من ولی آشفته چون دریا؛ دلم
آمدم گفتم که « خانوم؟... » بگذریم
گفتی: « امشب میروم آقا... » دلم
قبل دیدارِ تو بودش کوه یخ
کوهی از آتش شده حالا دلم...
رفتی و دیروز و امروزم تباه
ترس دارد بی تو از فردا دلم
رفتی و گفتی: « فراموشم بکن.. »
من فراموشت کنم؛ آیا دلم؟...
امیرحسین خوش حال
دیدگاه خود را بنویسید