+ امیرحسین؟
ـ جانه دلم؟
+ وقتی شعر میگی چجوری میشی؟
ـ مثل میمون میشم...
+ عه اذیت نکن دیگه
ـ نمیدونم ولی فکر کنم به بیرون خیره میشم یا به دوردست
+ یه شعر الان بگو
ـ نونوایی هم ساعت پخت داره نمیشه همینجوری بری نون بخری
+ عه بگو دیگه
ـ چشم تا چایمون و بخوریم برات یه دوبیتی میگم...
+ طنز نباشه فقط
ـ چشم...
+ خب چای من تموم شد چی شد؟
ـ تو داغ میخوری، واستا منم چایم تموم بشه بعد
+ عه خب تو سرد میخوری طول میکشه
ـ دیگه همینه...
+ پس منم باهات قهر میشم...

ـ بینِ چشمِ من وَ تو ریلی کم است
از برای وصفِ تو « لیلی » کم است
من به تو گفتم: « که خیلی عاشقم »
گرچه « خیلی » گفتنم خیلی کم است

امیرحسین خوش حال