رفتی، دلم را تکه کردی، باد می آمد
از دور جیغ و خنده ی صیاد می آمد
در آینه دیدم که کوهی گنده می ریزد
شاهی که بهر کشتنش جلاد می آمد
مانند قربانی دلِ من دست و پا می زد
وقتی کنارش حضرت داماد می آمد
شادی زمان رفتنش غمگینترین کس بود
غم داشت بعد از رفتن او شاد می آمد
آهی کشیدم از غمش مجنون فراری شد
تنها برای قافیه فرهاد می آمد...
امیرحسین خوش حال
دیدگاه خود را بنویسید