بعدِ تو آوار می مانَد فقط

یک طنابِ دار می مانَد فقط

درد و من؛ هی درد و من؛ هی درد و من

بی تو این تکرار می ماند فقط

کوچه و معشوقه با هم رفته اند

یک سر و دیوار می ماند فقط

از تمام خاطراتِ بین ما

آخرین دیدار می مانَد فقط


می روی و با خودت جان را نبَر

لای موهایت خراسان را نبر


آخرِ دنیاست؛ دنیا بعدِ تو

در دلم بلواست؛ بلوا بعد تو

قسمتت آنجاست آنجا بعد من

مرگ من اینجاست اینجا بعد تو

من شدم میدان جنگ و عقل و عشق

بینشان دعواست دعوا بعد تو

در میان آشنایان شاعری

همچنان تنهاست تنها بعد تو


درد آوردی و درمان را نبر

لای موهایت خراسان را نبر


بعدِ تو این درد؛ پنهان بهتر است

بی تو دنیا رو به پایان بهتر است

خانه ام بعد از تو گرمایی نداشت

بی تو؛ بودن در خیابان بهتر است

تو ستونِ خانه ام بودی ولی

بعدِ تو این خانه ویران بهتر است

قافیه در بیت آخر گر شود

مثل موهایت پریشان بهتر است


ابری و با خویش باران را نبر

لای موهایت خراسان را نبر


شمسی و تبریز؛ تبریزِ تو شد

بعد تو پاییز؛ پاییز تو شد

آمدی و از خودم خالی شدم

سینه ام لبریز؛ لبریز تو شد

کلّ ایران مرا آتش زدی

خاک من تسلیمِ چنگیز تو شد


شاعرِ این شهرِ ویران را نبر

لای موهایت خراسان را نبر


رفتی و دنیای من را باد برد

نعش من را با خودش جلاد برد

بی تو دیگر قصه ای شیرین نشد

تیشه ها را آخرین فرهاد برد

یادِ تو افتاد هر روزی دلم

یاد تو اما مرا از یاد برد


جانِ این مردِ پریشان را نبر

لای موهایت خراسان را نبر

امیرحسین خوش حال