ما سختمونه که بپذیریم هیچی نیستیم... هرچی و هرچی هم که باشیم بازم هیچی نیستیم... بریم جلوی آینه و خوب به خودمون نگاه کنیم... ما چی هستیم؟ هیچی... برای کی مهمه که ما چی و کی هستیم؟ هیچکی... پولداری؟ از تو پولدارترم بودن و محو شدن از روزگار.... مشهوری؟ از تو مشهورتر بودن و محو شدن توو روزگار... زیبایی؟ از تو زیباترا رفتن سینه ی قبرستون ... درد داری؟ از تو دردمندترا محو شدن در روزگار....
هر غمی که داریم، هر دردی که داریم، هر دغدغه ای که داریم و هرچی که داریم؛ پیش از ما هم آدمای دیگه داشتن و بعد از ما هم آدمای دیگه خواهند داشت... هیچی جدید نیست و فقط تجربه ش برای ما جدیده.... دوست داری معروف بشی تا آدمای دیگه بشناسنت؟ کدوم ادما؟ ادمایی که خودشونم محو میشن به زودی؟... میخوای ایندگان بشناسنت؟ مگه الان که هستی ایندگان میشناسنت؟ بعدن که نیستی چه به دردت میخوره بشناسنت؟... به زمانِ بی نهایتِ قبل از تولدت و به زمان بی نهایت پس از مرگت فکر کن... این برهه ی ناچیز که داری در زمین زیست میکنی گیرم که شاهی، هنرمندی، ثروتمندی، مخترعی، زیبایی.... خب؟.. شاید یک دونه شن باشی در بیابان بی پایان هستی... جوونی؟ مگه پیرها جوون نبودن؟ یه سر قبرستونا برو تاریخ بهت یاد میده چی به چیه... ما هیچی نیستیم... هرچی که باشیم بازم هیچی نیستیم... همه ی ادمای امروز؛ به احتمال زیاد پایان این قرن و نمیبینن... درسته؟... خب چته؟ سختته بدونی هیچی نیستی؟ هیچیت برای هیچکی مهم نیست؟ میدونی چقدررررررررررررررررررررررررررررررر شاه و دانشمند و ادم معروف و ثروتمند بودن که حتا تو اسمشون و نشنیدی؟... بعد توقع داری من و تو رو بشناسن دیگران؟... یه برهه هستی... چندتا اسباب بازی بهت دادن بازی کنی تا وقت بگذره... همین... بازی کنیم... راستی وقتی بریم باید همه ی اسباب بازیا رو سرجاش بذاریم و بریم... خونه داری؟ چندتا؟ 12 تا؟ با خودت میبری؟ نه عزیزم میذاریش برای کره ی زمین و میری... یکم توش زیستی و ریلکس کردی همین... نوازنده ای؟ خب سازت و میبری؟ نه عزیزم یکم دادن دستت ساز بزنی بازی کنی.... خوشگلی؟ 2 روز بعد از مرگت صورتت و بلعیدن حشرات... رئیس جمهوری؟ وقت مرگت یه کفن پیچ میشی و میری توی زمینی که زیردستاتم همون جا خاک شدن.... یکم آرومتر، یکم بی حرص تر، یکم درست تر گام برداریم... 1404 هستیم مگه نه؟ فکر نکنم همه مون به 1474 برسیم... 1474 هم سال تحویل میشه، خیابونا شلوغ میشه، مردم عید و تبریک میگن، سینما هم بازیگر داره، هر شهری ثروتمند هم داره، فوتبال هم در جریانه، هنرمندم هست، سیاسیونم هستن، دریا هم هست، جنگلم هست، عاشقم هست، دردمندم هست... همه چی همینه که هسته... فقط ما نیستیم در این قالب... و اون ادمای اون دوره فکر میکنن همه چی فقط منحصر به فرد اوناست در حالی که نمیدونن برای اونا دیدن و تجربه ش جدیده وگرنه خود اون مسئله جدید نیست... هیچ مسئله ای جدید نیست... یا خودش یا مشابهش بوده همیشه....

امیرحسین خوش حال