تو رفتی زیرِ این باران؛ دلم میخواست برگردی

شدم ویران؛ شدم ویران؛ دلم میخواست برگردی


شبیه یک جسد بودم؛ کنارت جان گرفتم من

تو رفتی و شدم بی جان؛ دلم میخواست برگردی


خراسانِ مرا یک شب؛ تو بردی لای موهایت

شدم آواره بعد از آن؛ دلم میخواست برگردی


تو میرفتی به آنسوتر؛ دلم آمد به دنبالت

تمام راه تا تهران، دلم میخواست برگردی


تو گفتی: « می روم »؛ گفتم: « خدا باشد به همراهت »

ولی نه؛ از تو چه پنهان؛ دلم میخواست برگردی


تو در میدانِ آزادی؛ نگاهم کردی و رفتی

شکستم داخلِ میدان؛ دلم میخواست برگردی


پس از تو داخل کوچه؛ صدای پای مرگ آمد

و من در لحظه ی پایان؛ دلم میخواست برگردی
امیرحسین خوش حال