دارم به غصه‌های خودم فکر می‌کنم

یعنی به ماجرای خودم فکر می‌کنم


من کَشتی‌ی شکسته به دریای غربتم

شب‌ها به ناخدای خودم فکر می‌کنم


در این فضای غم‌زده و در میانِ جمع

تنها به انزوای خودم فکر ‌می‌کنم


دارد دوباره مقصدِ من می‌رسد به او

وقتی به ردِّپای خودم فکر می‌کنم


با « او » به ابتدای خودش فکر می‌کند

بی او به انتهای خودم فکر می‌کنم


امروز آشنا که ندارم به غیرِ مرگ

دارم به آشنای خودم فکر می‌کنم

امیرحسین ‌خوش‌حال