فرض کن در سرت لجن باشد
یکنفر زنده در کفن باشد
باغبانی که حافظِ چمن است
زیرِ پای خودش چمن باشد
آن کسی که « حسین » را کشته
همدمِ سابقِ « حسن » باشد
سایه ای را که عاشقش شده ای
وقتِ دیدار؛ بی بدن باشد
یکنفر با سپاهی از دشمن
بینشان جنگِ تن به تن باشد
فرض کن آدمِ پر از دردی
وقتِ گفتار؛ بی دهن باشد
زندگی سخت می شود وقتی
معنی ی غربتت؛ وطن باشد
امیرحسین خوشحال
دیدگاه خود را بنویسید